چه بخواهیم و چه نخواهیم، زندگی کموبیش مدرن و پیچیده این روزها نقشهای جدیدی را در ذهن مردان و زنان امروزی حکاکی کرده است. اگر بپذیریم که شرایط زندگی چنین نقشهایی را بر دیوار انگارههای بشری حجاری میکند، انتظار غریبی نیست که، با تغییر شرایط، نقشهای جدید خلق شوند و مردان و زنان دنیای امروز با نگاهی خیره به فرزندان جامعه پیچیده جدید و در نظر داشتن تنگناهای اقتصادی، نقشهای حجاریشده باستانی را نادیده بگیرند.
اشتغال زنان و شاخ و برگهای روییدهشده از آن بیشک یکی از مهمترین موضوعاتی است که در مسیر عبور از برزخ میان جامعه سنتی و مدرن مطرح میشود. کار زنان که در ایران روزگاری تابو محسوب میشد و صحبت از آن در خانواده برای مردان غیر قابل قبول بود، امروز آرامآرام به واقعیتی گریزناپذیر تبدیل میشود.
در این شرایط جدید، زمانی که صحبت از مشکلات زنان در محیطهای کاری به میان میآید، بسرعت مسائلی چون نداشتن حقوق و مزایای برابر در ذهن تداعی میشود، درحالی که گرفتاریهای زنان در محیط کار فقط محدود به این موارد نیست. تجربههای پنهان زنان در محیطهای کاریشان که به علل مختلف معمولا مطرح نمیشوند، نشان میدهد آنها، علاوه بر تبعیض در پرداخت دستمزد یا ارتقای جایگاه شغلی، در معرض انواع آزارها هم قرار دارند یکی از این آزارها، آزارهای جنسی در محیط کار است.
آنتونی گیدنز، جامعهشناس، آزار جنسی در محیط کار را استفاده از اقتدار شغلی یا قدرت برای تحمیل خواستهای جنسی تعریف میکند. از دید جامعهشناسان، آزار جنسی در محیط کار امری بسیار معمول است، چنانکه بر پایه گزارشهای غیررسمی در انگلیس، از هر 10 زن، 7 زن در طول زندگی شغلی خود حداقل یک بار آزار جنسی دیدهاند.
فرهنگ مردسالارانه در بسیاری از جوامع باعث بروز رفتارهای خشن نسبت به زنان میشود و شنیعترین خشونتها، تجاوز جنسی است.
کارشناسان روانشناسی میگویند خشونت طلبی مردان منشا ژنتیک دارد، هورمونهای مردانه بویژه تستوسترون موجد پرخاشگری مردان است. میگویند اختلاف عملکرد مغز زنان و مردان سبب بروز خشونتهای مردانه میشود.
آیا تجاوز حاصل آن است که مردان در یک لحظه کنترل خود را از کف میدهند? آیا پرخاشگری، غضب عنانگسیخته و ... عارضه چارهناپذیر مردان است? آیا این امری مربوط به زیستشناسی است? یا آنکه محصول ساخت مردانه جامعه و نشانه ضعف فکری و فرهنگی است?
برخی روانشناسان خشونت را بخشی از نیاز مردان قلمداد میکنند و آن را در ردیف عواطف مردانه قرار میدهند.
در کتاب مشهور «برخلاف میل ما: مرد، زن و تجاوز»، نوشته براون میلر آمده است: «اسطوره تجاوزگر جنسی متهور که به تصورات نادرست از مردانگی، از اغفالکننده موفق تا مردی که هروقت هرچه را بخواهد صاحب میشود، دامن میزند. از همان آغاز که پسران جوان درمییابند مذکر بودن یعنی دسترسی داشتن به برخی حقوق و امتیازات به آنها القا میشود روابط قدرت میان زن و مرد که طبق آن موقعیت فرودست به زنان تحمیل شدهاست، به مردان «حق» زورگویی داده است. این استثمارگری فرهنگ مرد سالار است که مردان را از ذات انسانیشان دورکرده وبه تجاوز و خشونت علیه همنوع خود میل میکنند.
آمارها
هیچ آماری درباره میزان آزار جنسی زنان در محیطهای کاری در ایران و جهان وجود ندارد. تنها در جزوهیی که در سال 1382 به کوشش «کمیته جمعآوری اسناد و گزارشهای ستاد مبارزه با خشونت علیه زنان» منتشر شد، با عنوان «خشونت کاری، اعمال سلطه کارفرمایان»، به رواج گسترده آزار جنسی زنان در محیطهای کاری ایران اشاره شده است. سوالشوندگان در این گزارش نهتنها منکر وجود آزار جنسی در محیطهای کاری نشدند، بلکه یا خود گرفتار چنین رفتارهایی شده بودند یا از نزدیک شاهد آن بودند. آنچه باعث پنهان ماندن آزارهای جنسی در محیط کار در حوزه خصوصی است این ادعاست که در میان تعداد زیاد جامعه آماری مورد بحث فقط سه نفر از سوالشوندگان حاضر به صحبت درباره تجربههای خود برای گزارش پیش رو شدند. براساس گزارشی درباره آزار جنسی در انگلستان تهیه شده اکثر حرکات بهظاهر عادی مردان در محیطهای کاری مانند خاراندن بدن، گرفتن ژستهای جنسی، تعریف لطیفههایی که بهنوعی مربوط به مسائل جنسی است و حتی صحبت درباره قسمتهایی از بدن در محدوده آزار جنسی قرار میگیرد. این ریزبینی و اهمیت زیاد به جزییات نشان میدهد که در کشورهای پیشرفته موضوع آزار جنسی در محیطهای کاری تا چه حد اهمیت دارد.
دکتر علیاصغر سعیدی، جامعهشناس و استاد دانشگاه تهران، بسیاری از رفتارهای بهظاهر بیاهمیت مردان در محیط کار را نوعی آزار جنسی دانسته و میگوید: «در کشورهای اروپایی، بسیاری از حرکات کماهمیت مردان در محیط کار آزار جنسی محسوب میشود و برعکس تصور ما با این مساله با وسواس بسیار زیاد برخورد میشود».
زنان، بانی آزار جنسی یا قربانی
آزار جنسی در محیطهای کاری بیش از آنکه بهنظر میرسد حساس است، تا آنجا که حتی کوچکترین رفتار و عملی که باعث شود توجه یک زن در محیط کاری بدون تمایل واقعیاش به سمت مسائل جنسی جلب شود، آزار جنسی بهحساب میآید. این در حالی است که در تفکر اغلب زنان و مردان ایرانی، آزار جنسی زمانی مطرح میشود که ارتباط فیزیکی برقرار شود. طرح این موضوع آنچنان تازه و نشکافته است که برای بحث بر سر آن بهنظر میرسد باید با فاصله گرفتن از تفکر جامعه سنتی که بیشتر برای زنان باید و نبایدهای رفتاری و اخلاقی تعریف میکند، در فضایی جدید و برای جلوگیری از گذاشتن سنگینی بار اتهام فقط بر دوش یک طرف قضیه، آن را دوجانبه بررسی کرد. در این بین کم نیستند زنانی که همجنسان خود را مسبب آزارهای جنسی در محیط کار میدانند و برخلاف آنها عدهیی دیگر کمبودها و ضعفهای جامعه مثل نبود فرصت شغلی برابر و مشکلات اقتصادی خانوادگی را عاملی برای تن دادن زنان به خواستههای مردان و در نتیجه قربانی شدن آنها در این عرصه میدانند.
تهمینه مرادی که 27 ساله، مهندس شیمی و متاهل است رفتار زنان در محیط کار را در چگونگی برخورد مردان با آنها موؤر میداند و اعتقاد دارد اگر زنان در محیط کار رفتاری مناسب داشته باشند، مردان کمتر به آنها تعرض میکنند. لیلا. س هم کموبیش به این نکته اشاره میکند و به مشاهداتش استناد میکند و از زنانی میگوید که با رفتار خود باعث شیوع آزار جنسی میشوند. نتیجه اینکه زنان فقط زنان را عامل بروز آزار جنسی در محیطهای کاری میدانند. این واقعیت را میتوان در بافت سنتی شهرهای کمجمعیت بسیار پررنگتر دید.
دکتر مصطفی اقلیما، استاد دانشکده بهزیستی و توانبخشی، رفتار برخی زنان در محیطهای کاری را در ایجاد بستر مناسب برای جوانه زدن آزار جنسی موؤر میداند و علت اصلی بروز چنین رفتارهایی را مشکلات عاطفی و خانوادگی این زنان عنوان میکند. اما دکتر سعیدی بشدت با این تحلیل مخالف است و از زاویه دیگری به این مساله نگاه میکند. او میگوید: «مارکس در آؤارش از تناقضی سخن میگوید که میان ذهن و عین وجود دارد. ممکن است عین چیزی نباشد که ذهن انسان میخواهد. اگر انسان ببیند قادر به عوض کردن عین نیست، ناچار ذهنش را تغییر میدهد. مارکس در حقیقت این مساله را برای تربیت انقلابیون مطرح میکرد و به آنان گوشزد میکرد که اگر عوض کردن عین یا شرایط فیزیکی بهآسانی مقدور نباشد، نباید ذهن یا ایدئولوژی شما دستخوش تغییر شود. این تعبیر مارکس را میتوان تعمیم داد و رفتار برخی زنان در محیط کار را با همین گفته تحلیل کرد. زمانی که زنان در محیط کار با انواع بیعدالتیها و تبعیضها مواجه میشوند و میبینند که اعتراضشان بهجایی نمیرسد و در حقیقت نمیتوانند عین را عوض کنند، ناچار ذهن خود را تغییر میدهند و برای دست یافتن به آنچه از آنان سلب شده دست به آزمودن راههای دیگری برای دست یافتن به وضعیت مطلوب میزنند».
وی میافزاید: «بنابراین، حتی اگر معتقد باشیم که در مواردی زنان بهنوعی شرایط را برای رساندن آزار جنسی فراهم میکنند، باید بپذیریم که در اصل همان زنان قربانیان بیعدالتی و تبعیض در محیطهای کاری هستند و اگرچه امکان دارد به برخی مطالبات خود برسند، باید بهای سنگینی هم بپردازند که همان مفهوم آزار جنسی است.»
واقعیتهای زشتی برای بهزباننیامدن!
تابو بودن مسائلی که بهنوعی به روابط جنسی مربوط میشود، در تمامی کشورهای جهان، با شدت کم یا زیاد وجود دارد. کم نیستند کسانی که معتقدند اینها واقعیتهای زشتی است که باید در پس پرده بماند، چرا که بیان آن نهتنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه باعث رواج بیش از پیش معضلاتی مثل آزار جنسی در محیط کار میشود. شاید در جامعه ما هم غالب بودن چنین دیدگاهی است که به مخفی ماندن چنین معضلاتی میانجامد. تمایل به مخفی نگاه داشتن مشکلات فردی یا اجتماعییی که بهنوعی به مسائل جنسی مربوط است آنچنان رواج دارد که حتی در مواردی افراد یا سازمانهای دولتی هم به آن دامن میزنند و حتی آمارها و تحقیقات علمی این حوزه دور از دسترس عموم نگه داشته میشود.
دکتر اقلیما پنهان ماندن معضلات جنسی را در ایران تایید میکند، اما این پنهانکاری را نادرست و قدمی در جهت ترویج هرچه بیشتر این معضلات میداند. بهنظر وی، آزار جنسی در همه کشورهای جهان، حتی کشورهای پیشرفته، در ابعاد وسیع وجود دارد، اما تابوی پرداختن به این مسائل در میان مردم کشورهای توسعهیافته تا حدودی شکسته است.
دکتر سعیدی هم پنهانکاری را علاج کار نمیداند، بلکه اولین قدم در برخورد با معضلاتی از این دست را انتقال آنها از حوزه خصوصی به حوزه عمومی میداند. وی در ادامه میافزاید:«تفاوت آشکاری میان برخورد ما و جامعهیی مثل امریکا یا انگلیس با این قضیه وجود دارد که میتوان با دقت در واژگانی که در موارد مختلف بهکار میرود به آن پی برد. مثلا چندی پیش در دادگاه مایکل جکسون به واژهیی برخوردم که معنای دقیقش را نمیدانستم. با مراجعه به فرهنگ لغت، معنی این واژه و چند واژه مترادف با آن را یافتم، که هرکدام بهنوعی از انواع آزار جنسی کودکان اشاره داشتند. این در حالی است که در فارسی فقط یک کلمه برای بیان آزار جنسی کودکان میشناسیم که کلمهیی سبک و دور از ادب است.» به بیان دیگر: «کلیه مسائل مربوط به روابط جنسی در گویش و در نتیجه در فرهنگ ما تابو هستند، درحالی که مثلا در زبان انگلیسی، این نوع کلمات مترادفهای زیادی دارند و براحتی در گویش بهکار میروند. خود من هنگام تدریس در دانشگاه یا ترجمه مقالات علمی با این مشکل مواجهم که نمیتوانم بسیاری از واژگان را بهکار ببرم، چون برای دانشجویان تمسخرآمیز و حتی خجالتآور است، انگار بهکار بردن این واژگان غرور دانشجویان ما را میشکند و بهناچار برخی واژهها را در ترجمه فارسی حذف میکنم. استادانی که در دانشگاهها دروسی مانند تنظیم خانواده را تدریس میکنند حتی در بیان مطالب کاملا علمی دچار مشکل میشوند و همینجاست که به لزوم انتقال برخی واقعیتها از حوزه خصوصی به حوزه عمومی پی میبریم.» وی میافزاید: «برخی افراد وارد شدن مسائل خصوصی به حوزه عمومی را سخیف میدانند و وقوع این مساله را در غرب تقبیح میکنند. درحالی که وارد شدن این مسائل به حوزه عمومی نشاندهنده آن است که جامعه به چنین معضلاتی اهمیت میدهد».
انتقال مسائل و مشکلاتی که تابو محسوب میشوند، از حوزه خصوصی به حوزه عمومی روندی روبهجلو و اصلاحگرایانه است. زیرا به گفته دکتر سعیدی تا دردی عیان نشود چارهیی هم برایش پیدا نمیشود. با کنار زدن پرده و مطرح کردن وجود آزار جنسی در حوزه عمومی، خودبهخود نحوه برخورد با آن و قوانین مربوط به مجازات خاطیان مطرح میشود. درحالی که باقی ماندن چنین مسائلی در حوزه خصوصی آنها را همچنان دور از دسترس نگه میدارد و مخفی ماندن آزار جنسی در محیطهای کاری جامعهیی مانند ایران به نیرویی برای رشد و وسیعتر شدن دامنه آن تبدیل میشود. شاید به همین علت است که دکتر اقلیما، بدون وجود آمار دقیقی در این زمینه، شیوع آزار جنسی در محیطهای کاری ایران را چند برابر کشورهای پیشرفته میداند.
دکتر سعیدی، علاوه بر وجود چنین فواصلی و تاؤیر آن در بروز نابسامانیهای رفتاری در حوزه مسائل جنسی، به وجود نوعی «بحران رابطه» در جامعهیی مانند جامعه ایران اشاره میکند. بهنظر وی، با بحث درباره شیوه برقراری ارتباط سالم در محیط کار که در حوزه روانشناسی قرار میگیرد، میتوان بحث آزار جنسی در محیط کار را بررسی کرد: «در جامعهیی مانند جامعه ما که روزبهروز پیچیدهتر میشود، زنانی که وارد محیط کار میشوند درست نمیدانند که باید در محیط کار چه رابطهیی برقرار کنند. به نظر سعیدی این بحران مختا جامعه ایران نیست و میگوید: در کشورهای پیشرفته هم «بحران رابطه» وجود دارد و روانشناسان تلاش میکنند، با برگزاری جلسات مشاوره دستهجمعی، افراد جامعه را تشویق کنند مشکلاتشان را در برقراری روابط با دیگران بیان کنند تا ضمن حل آنها چگونگی برقراری روابط مناسب را بیاموزند. «بحران رابطه» مختا محیطهای کاری نیست بلکه در روابط دوستانه جوانان با یکدیگر هم این بحران وجود دارد. بسیاری از دختران و پسران واقعا نمیدانند یک رابطه مطلوب چیست و چه ویژگیهایی دارد.
شاید بتوان نظام اداری حاکم بر محیطهای کاری را در گستردگی آزار جنسی مقصر دانست. ساختار هرموار حاکم بر سازمانهای دولتی و خصوصی بطور خودکار شرایطی را فراهم میآورد که زمینهساز بسیاری سوءاستفادهها ازجمله آزار جنسی میشود.
دکتر سعیدی میگوید: «بد نیست کمی به شکل روابط سازمانی بپردازیم. سازمانهای اداری با ساختار سلسلهمراتبی خود نوعی نابرابری ایجاد میکنند که در آن، یکی پاییندست و دیگری بالادست میشود. حس رقابت از بین میرود و پاییندستها پاسخگوی بالادستها هستند. در کشورهای پیشرفته، سازمانها از شکل هرمگونه خارج و تخت )لضفظ( میشوند و بدنه سازمان بطور بیواسطه با راس ارتباط برقرار میکند و صدای هرکس در هر ردهیی که باشد شنیده میشود. اما اگر در محیطهای کار فعلی کسی ببیند که آن موقعیتی که نظام حاکم بر آن سازمان پدید آورده میتواند به شکلی زورگویی کند، وسوسه میشود از اقتدار خود استفاده کند».
دکتر اقلیما احتمال بروز آزار جنسی در محیطهای کاری را در مورد زنانی که شوهر خود را از دست دادهاند یا از شوهر خود جدا شدهاند بیشتر میداند، چون بهدلایل متعدد در جامعه ما به این قشر زنان بیش از دیگران تعرض میشود. دختران مجرد و زنان متاهل هم بهترتیب در ردههای بعد قرار میگیرند.
دکتر سعیدی نیز به لزوم بررسی رضایت شغلی در محیطهای کاری، که بیارتباط به مقوله آزار جنسی نیست، اشاره میکند و میگوید: «بررسی میزان رضایت شغلی در سالهای گذشته فقط در چارچوب مسائل مالی و حقوقی صورت گرفته است، درحالی که در الگوهای پیشرفته سازمانی تلاش میشود رضایت شغلی نه فقط در حیطه میزان دستمزد بلکه در زمینه ایجاد امنیت و حس رقابت و نیز شرایط مناسب در محیط کار تامین شود.»
بهترین راهکار کدام است
بیشک مبارزه با گسترش آزار جنسی در محیطهای کاری به گذشت زمان و تغییرات ریشهیی فرهنگی در ذهن جامعه نیاز دارد.
دکتر اقلیما آزار جنسی در محیط کار را حاصل فقر فرهنگی و روابط نادرست زن و مرد در جامعه میداند که بخشی از آن ناشی از جداسازیهای جنسی از کودکی تا بزرگسالی است. اقلیما چاره کار را در کوتاهمدت رفع مشکل بیکاری و ایجاد فرصتهای شغلی بیشتر و پرداخت کمکهزینه زندگی به بیکاران میداند. بهنظر او، اگر فرصت شغلی به اندازه کافی وجود داشته باشد، لزومی ندارد زنان برای حفظ شغلی که بهسختی بهدست آوردهاند به چنین خواستههایی تن دهند. همچنین پرداخت حقوق در دوره بیکاری وحشت بیکاری را در افراد جامعه از میان میبرد. اما دکتر سعیدی با چنین راهکاری موافق نیست. به اعتقاد وی، راهکارهای مبارزه با آزار جنسی وارد کردن مسائل جنسیتی به حوزه عمومی، بازسازی روابط سازمانی و کمک به بهبود روابط افراد جامعه بویژه روابط زنان و مردان است.
او ایجاد فرصتهای شغلی بیشتر و حمایت دولت از بیکاران را کارساز نمیداند و میگوید: «در دنیای جدید که بشدت به سمت تخصاگرایی و مهارت پیش میرود، افراد براحتی نمیتوانند شغل خود را عوض کنند، حتی اگر فرصتهای شغلی در جامعه زیاد باشد. نظام اجتماعی امروز بهخودیخود اشتغال را موقت و ناامن کرده است، حال اگر فرار از آزار جنسی را هم بر عوامل موقت بودن مشاغل و جابهجا شدن افراد شاغل بیفزاییم، دیگر زندگی خیلی سخت میشود.»
وی میافزاید: «کمکهای دولتی به بیکاران هم دارد کمکم از میان میرود. کشورهایی که زمانی به پیروی از چنین سیستمی در کشورشان میبالیدند به این نتیجه رسیدهاند که چنین کمکهایی به از میان رفتن انگیزه میانجامد و جوانان را منفعل میکند».
دکتر سعیدی نیز تشکیل تشکلهای غیردولتی برای انتقال این مباحث از حوزه خصوصی به حوزه عمومی و فراهم آوردن امکان بحثهای گروهی را بهترین راهکار میداند.
دستهای کمتوان قانون
حال باید دید قانون چگونه با آزار جنسی همچون واقعیتی اجتماعی برخورد میکند. آیا قوانین مدنی موجود با غالب بودن نگاه سنتی به زنان هنوز او را در حصار دیوارهای خانه میبیند و علاقهیی به پرداختن به حقوق زن شاغل ندارد?
زهره ارزنی، وکیل پایه یک دادگستری و فعال حقوق زنان، با تاکید بر وجود آزار جنسی در محیطهای کار میگوید: «موکلی داشتم که قربانی آزار جنسی در محیط کار بود، دختری جوان و تازهکار که مدیرعامل شرکتی که در آن کار میکرد به او آزار جنسی میرساند، اما بهدلیل ناتوانیاش در ارائه مدارکی برای اؤبات ادعایش از پیگیری شکایت بازماند. واقعیت این است که با وجود فراوانی آزار جنسی آمار شکایتها بسیار پایین است».
ارزنی در ادامه میافزاید: «شکایتهای لفظی فراوانند، اما شکایت قانونی در مواردی از این دست بهندرت به چشم میخورد. چهار دلیل عمده در توجیه این سکوت وجود دارد. یکی برای حفظ آبروست. تابو بودن طرح مسائل جنسی در جامعه ما بیش از هرچیز باعث میشود این قبیل مسائل در پس پرده بماند، چه برسد به اینکه جرمی اتفاق بیفتد و شکایتی مطرح شود، مخصوصا اگر شاکی یک زن باشد. متاسفانه در مواردی هم که شکایت عنوان شده اغلب این خود زن است که در جامعه متهم میشود.
معمولا برخورد جامعه با زنی که آسیب جنسی دیده باشد این است که قبل از آنکه به شکایت توجه شود، خود زن مقصر و گشاینده راه تعرض شناخته میشود و ناعادلانه شاکی به متهم تبدیل میشود.» وی دومین دلیل را تنگناهای اقتصادی و ترس از دست دادن کار میداند که حتی در مواردی حاصل آن رضایت اجباری و تن دادن به روابط جنسی در محیط کار است. وی میافزاید: «سومین دلیل دشوار بودن اؤبات ادعاست. برای اؤبات چنین اتهامی، قربانی باید یا شاهد داشته باشد یا مدارک محکمی ارایه دهد. آخرین دلیل مردانه بودن محیطهای دادرسی از کلانتری گرفته تا دادگاه و دادسراست. یک زن تنها در چنین محیطهای مردانهیی بهسختی میتواند کارش را پیش ببرد، ضمن اینکه مراحل اداری هم بسیار طولانی و خستهکننده است و از همه دشوارتر برای زن آسیبدیده تحمل نگاههای خردکنندهیی است که خاصیت چنین محیطهایی است». اما اگر زنی که قربانی آزار جنسی شده، با وجود تمام موانعی که سر راهش قرار دارد، مصرانه خواهان پیگیری شکایتش شود، در این صورت باید چه مراحلی را طی کند? زهره ارزنی مهمترین و اساسیترین قدم را اؤبات جرم میداند و میگوید: «سه راه برای اثبات جرم وجود دارد: یکی اقرار متهم است یعنی مجرم یا فردی که به زنی آزار جنسی رسانده خودش به کردهاش اقرار کند. بازجویان کارکشته اغلب براحتی چنین اقراری میگیرند، اما متاسفانه فقط در موارد حاد بازجویی جدی و فنی صورت میگیرد و مواردی چون آزار جنسی جزو موارد حاد طبقهبندی نمیشود، بلکه با این موارد بسیار سطحی برخورد میشود. دومین راه اؤبات جرم شهادت فردی است که آزار جنسی را دیده باشد، شهادت یک زن کافی نیست و باید دو زن یا یک مرد شهادت دهند. در این مورد، اؤبات جرم بسیار مشکل است، چون آزار جنسی در محیطهایی صورت میگیرد که شاهدی وجود ندارد و سوم، وجود مدارک محکمی مانند صدای ضبطشده، فیلم یا عکس است.» به گفته ارزنی، «قانون در این مورد بشدت نقا دارد، زیرا اثبات وقوع آزار جنسی، که معمولا در محیطهای بسته و خلوت انجام میشود، برای زنان بسیار دشوار و حتی غیرممکن است، درصورتیکه با اصلاح قوانین، قضات میتوانند با کمک گرفتن از شگردهای بازجویی خیلی راحت به حقیقت برسند.»